امیدوار

ساخت وبلاگ

دوباره جمعه سر رسید

و لحظه های انتظار

دعای عهد بر زبان

و قلب های بی قرار

برای من چه مبهم است

کجا می آیی از سفر

بیا حوالی دلم

تو از خودت بده خبر

تمام سال مانده ایم

به شوق لحظه ی ظهور

ببین به عشق تو شدم

پر از طراوت و غرور

بدون تو خزان شده

تمام باغ انتظار

ظهور کن جهان شود

به شوق دیدنت بهار

شاعر : مریم زارعی

منبع : کیهان بچه ها

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 11:49

کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را برای هرکس بخواهد ( و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر می کند؛ و خدا ( از نظر قدرت و رحمت،) وسیع و ( به همه چیز) ذاناست.آیه 26 سوره بقرهتفسیر : در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم :« اگر مومن عمل خود را خوب انجام دهد، خداوند عملش را هفتصد برابر می کند و این معنای فرمان خداوند است که می فرماید « والله یضاعف لمن یشاء » پس هر عملی را به امید ثواب الهی و به صورت نیکو انجام دهید.»کسی که حدیث را نقل کرده، می گوید : من پرسیدم منظور از صورت نیکو چیست؟حضرن امام صادق (ع) فرمود :« مثلا وقتی نماز می خوانی، رکوع و سجود را خوب انجام دهی و هنگامی که روزه می گیری، از هر عملی که روزه را فاسد می کند، دوری کنی. چون به حج می روی، نهایت سعی خود را به کار بندی که از هر چیزی که حج و عمره را خراب می کند، بپرهیزی و همچنین هر عملی که می کنی، از پلیدی پاک باشد.»منبع : المیزان، جلد 2 ، صفخه 405 ترجمه : حضرت آیه الله العظمی مکارم شیرازی امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 11:49

جلوتر پیرمردی با آفتاب گیری از غزل، به عصای رستم نشانش، تکیه کرده بود و از پشت عینک ته استکانی اش، داشت « بیدل» می خواند. آن طرف تر، پسرکی بستنی الفبا لیس می زد. وای آدم ها چقدر تماشایی اند.بالاخره اتوبوس رسید، آمدم سوار شوم که پایم آمد روی یک کتاب، پا پس کشیدم، صدای راننده اتوبوس بلند شد :« نگران نباش؛ بیا بالا؛ از رده خارجه. به درد خوندن نمی خوره.» با پا کنارش زدم و بالا آمدم؛ جایی پیدا کردم که بنشینم، صدایی نهیب زد :« نشین جانم! کتاب حرمت داره.» کتابی روی صندلی جا مانده بود، آن را برداشتم و گذاشتم بالای سرم. نشستم و به صندلی تکیه دادم. نگاهم به سقف افتاد. چشمانم شروع کردند به خواندن!« نخیر، اینجا نمیشه بی کار موند!» اتوبوس حرکت کرد. اولین چهارراه، به چراغ قرمز گیر کرد. آدمک چراغ قرمز، داشت آیین نامه رانندگی می خواند! ثانیه شمار چراغ هم تند تند شماره می انداخت و زیرنویس می کرد :« فرصت برای دانا شدن زود از دست می ره.»آمبولانسی رد شد، آژیر می کشید :« دریابید، در یابید.» خط عابر پیاده، مملو از آدم هایی بود که کتاب در دست، داشتد رد می شدند.نخورند زمین! جلوی پایشان رت می بینند؟ حتما می بینند.صدای دست فروشی از پله ها بالا آمد، خیلی زودتر از خودش :« خوراک مغر دارم! شیرینی بیان دارم! داغ و تازه! بدم خدمتتون.تهبه شده از مرغوب ترین اندیشه ها؛افزایش دهنده سطح درک و یرایی؛دارای گواهینامه کارشناسان خبره آگاهی؛بدون کلمات افزودنی،؛بدون سس تمرکز، با تاثیر صدد در صدی؛ تضمینیهمراه با نوشیدنی دانایی،گاز دارم، با طعم شور و شیدایی.»پشت سر هم حرف می زد تبلیغ می کرد که خوراکی هایش را بخرند :« بخورین، بخورانین، فهمیدن رو با هم لذت ببرین.»هنوز حساب مشتری اش را نکرده بود که چراغ سبز شد. فروشنده پا امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 11:49

هیچ مرد و زن باایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری ( در برابر فرمان خدا) داشته باشند؛ و هرکس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.

سوره احزاب، آیه 36

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 21:19

این هم از کارت واکسن تنبلی و بی حالی! گواهی عدم اعتیاد به فضای مجازی هم که صادر شده بود. عدم سوء پیشینه از کتابخانه های معتبر را هم که داشتم.آیین نامه قوانین امنیت مطالعاتی، که امتحانش را داده بودم و تعهد به اجرای آن را هم که امضا کردم. بالاخره مجوز ورود به کتابخانه کتاب شهر را گرفتم!خیلی هیجان زده بودم. امیدوار بودم چیزی که مدت ها به دنبالش می گشتم، آن جا بتوانم پیدا کنم. فرصت را نباید از دست می دادم، کوله ام را برداشتم و راه افتادم؛ به ایستگاه اختصاصی کتابخانه رسیدم؛ صف اتوبوس خیلی شلوغ بود. وای چه قدر مسافر!خانم مسنی آخر صف ایستاده بود و کتاب « شازده کوچولو» را می خواند. پشت سرش ایستادم. چشمانم تا سر صف رفت. نوزادی در کالسکه اش خوابیده بود. روزنامه صبح را رویش کشیده بودند دو کتابی با یک جلد مخملی زیر سرش بود، کلمه مک می زد. چه ملچ و ملوچی راه انداخته بود.ادامه دارد امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 21:19

همه توی سالن نشسته بودند. در اتاق بار مانده بود. تلویزیون اخبار را نشان می داد. وقتی اخبار جنایات رژیم صهیونیستی یر علیه کودکان غزه زا نشان می داد، شمع شمعدانی ناگهان از بالا فرو اقتاد.

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 18:41

جاء الحق و زهق الباطل

مقاومت فلسطین بر رژیم غاصب فلسطین پیروز شد!

این پیروزی بر همگان مبارک باد.

امروز آتش بس 4 روزه آغاز شد و گذرگاه رفح هم آزاد شد و کامیون های کمک های بشردوستانه سازمان ملل وارد غزه شد!!

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 18:41